امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Asset

ˈæset ˈæset
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    assets

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1
چیز باارزش و مفید، ممر عایدی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- assets and liabilities
- بستانکاری و بدهکاری
noun
اقتصاد سرمایه، دارایی، ماترک، جمع دارایی شخص که بایستی بابت دیون او پرداخت گردد
- Most of his assets were in gold.
- بیشتر دارایی او به صورت طلا بود.
- a company's assets
- دارایی شرکت
noun countable
نعمت، موهبت، امتیاز
- Mozhgan is an asset to this university.
- مژگان مایه‌ی سربلندی این دانشگاه است.
- Charm is her chief asset.
- جذابیت امتیاز عمده‌ی اوست.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد asset

  1. noun advantage
    Synonyms:
    aid benefit blessing boon credit distinction help resource service treasure
    Antonyms:
    disadvantage liability
  1. noun property or money possessed
    Synonyms:
    ace in the hole ace up sleeve backing bankroll budget capital credit equity estate funds goods holdings kitty mattress means nest egg nut possessions rainy day reserve(s) resources riches sock something put aside something put away stake stash stuff valuables wealth
    Antonyms:
    liability

Collocations

ارجاع به لغت asset

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «asset» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/asset

لغات نزدیک asset

پیشنهاد بهبود معانی