گذشتهی ساده:
servicedشکل سوم:
servicedسومشخص مفرد:
servicesوجه وصفی حال:
servicingشکل جمع:
servicesخدمت، یاری، بنگاه، روبهراه ساختن، تعمیر کردن، اثاث، پذیرایی، معاینه، نگهداری، تعمیر
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
زاوری، خدمت، استخدام، نوکری، کار، وظیفه، عبادت، تشریفات، کمک، بنگاه، سرویس، یکدست ظروف، اثاثه، لوازم، نظام وظیفه، (گیاهشناسی) سنجد، درخت سنجد، وابسته بهخدمت، سرویس کردن، ماشینی را تعمیر و روغنکاری کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Daughters of peasants could take service with the wife of a landlord.
دختران رعایا میتوانستند کلفتی زن مالک را بکنند.
government service
کارمندی دولت
years of faithful service to this bank
سالها خدمت صادقانه به این بانک
The storm left us without telephone service.
توفان موجب شد که تلفن ما قطع شود.
repair service
تعمیرکاری
transportation service
سرویس حمل ونقل
mail service
نامهرسانی
computer service
خدمات کامپیوتری
You'll get good service from this radio.
این رادیو خوب کار خواهد کرد.
There are three services every Sunday.
هر یکشنبه سه بار مراسم نیایش (در کلیسا) انجام میشود.
the marriage service
مراسم مذهبی ازدواج
a funeral service
مراسم (مذهبی) دفن و ختم
You badly need the services of a good lawyer.
شما به کمک یک وکیل خوب نیاز مبرم دارید.
a fee for his services
مزدی برای خدمات او
She spent her life in the service of her country.
عمر خود را صرف خدمتگزاری به کشورش کرد.
He did me a great service by warning me.
هشدار دادن او برای من کمک بزرگی بود.
The food in this restaurant is good but the service is bad.
خوراک این رستوران خوب است، ولی از مشتری خوب پذیرایی نمیکنند.
A restaurant noted for its fine service.
رستورانی که بهدلیل رسیدگی به مشتریان معروف شده است.
a silver tea service
یک دست ظروف چایخوری نقره
auto sale and service
فروش و تعمیر اتومبیل
Whose service is it?
نوبت سرو زدن کیست؟
service academies
دانشکدههای نظامی
The service sector of our economy has had rapid growth.
بخش خدمات اقتصاد ما رشد سریعی داشته است.
the restaurant's service entrance
مدخل ویژهی کارکنان رستوران
service uniform
اونیفورم خدمت، لباس کار
The Department of State services the news media.
وزارت امور خارجه به رسانههای خبری خدمت میکند.
Nosratallah serviced my car free of charge.
نصرتالله ماشینم را مجانی تعمیر کرد.
to service a loan
بهره و کارمزد وام را پرداختن
the National Health Service
سازمان بهداشت ملی
I am at your service, sir!
در خدمت شما هستم قربان!
Can I be of any service?
آیا خدمتی از دست من برمیآید؟
در خدمت کسی
مفید، کمککننده
کارمزد، کمیسیون
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «service» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/service