گذشتهی ساده:
servicedشکل سوم:
servicedسومشخص مفرد:
servicesوجه وصفی حال:
servicingشکل جمع:
servicesسازمان، اداره، نهاد، دستگاه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کاربردی متوسط
The intelligence service is investigating the incident.
سازمان اطلاعات درحال بررسی این حادثه است.
Our city’s fire service responded quickly to the emergency.
ادارهی آتشنشانی شهر ما بهسرعت به وضعیت اضطراری پاسخ داد.
government service
کارمندی دولت
the National Health Service
سازمان بهداشت ملی
transportation service
سرویس حمل ونقل
mail service
نامهرسانی
سرویس، خدمت، فعالیت، عملکرد، خدمترسانی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
You'll get good service from this radio.
این رادیو خوب کار خواهد کرد.
The storm left us without telephone service.
توفان موجب شد که سرویس تلفن ما قطع شود.
The service sector of our economy has had rapid growth.
بخش خدمات اقتصاد ما رشد سریعی داشته است.
خدمترسانی، سرویسدهی، خدمات، پذیرایی
The food in this restaurant is good but the service is bad.
خوراک این رستوران خوب است، ولی از مشتری خوب پذیرایی نمیکنند.
Good service always makes customers come back.
سرویسدهی خوب، همیشه باعث میشود مشتریها برگردند.
A restaurant noted for its fine service.
رستورانی که بهدلیل رسیدگی به مشتریان معروف شده است.
the restaurant's service entrance
مدخل ویژهی کارکنان رستوران
service uniform
اونیفورم خدمت، لباس کار
هزینهی خدمات، حق سرویس
Some restaurants do not include a service charge, so tipping is expected.
برخی رستورانها حق سرویس را لحاظ نمیکنند، بنابراین انتظار انعام دادن وجود دارد.
They complained about the high service charge at the luxury restaurant.
آنها از هزینهی خدمات بالای رستوران لوکس شکایت کردند.
خدمت، فعالیت (در سازمانی)
After twenty years of military service, he finally retired.
پساز بیست سال خدمت نظامی، سرانجام بازنشسته شد.
She has dedicated her life to public service.
او زندگیاش را وقف خدمت عمومی کرده است.
She spent her life in the service of her country.
عمر خود را صرف خدمتگزاری به کشورش کرد.
years of faithful service to this bank
سالها خدمت صادقانه به این بانک
Daughters of peasants could take service with the wife of a landlord.
دختران رعایا میتوانستند کلفتی زن مالک را بکنند.
خدمت، یاری، کمک
Can I be of any service?
آیا کمکی از دست من برمیآید؟
He did me a great service by warning me.
هشدار او برای من کمک بزرگی بود.
I am at your service, sir!
در خدمت شما هستم قربان!
خدمات، سرویس (کسبوکاری که خدمتی ارائه میدهد)
The laundry service here is fast and affordable.
خدمات خشکشویی اینجا سریع و مقرونبهصرفه است.
We used a cleaning service to tidy up the apartment.
از سرویس نظافت برای مرتب کردن آپارتمان استفاده کردیم.
repair service
تعمیرکاری
computer service
خدمات کامپیوتری
خدمت (نظامی)
Many veterans look back proudly on their years of military service.
بسیاری از کهنهسربازان با افتخار به سالهای خدمت نظامی خود نگاه میکنند.
During his service, he was stationed in several countries.
درطول خدمتش، در چندین کشور مأموریت داشت.
service academies
دانشکدههای نظامی
دین مراسم، آیین
There are three services every Sunday.
هر یکشنبه سه بار مراسم نیایش (در کلیسا) انجام میشود.
The school held a special prayer service for the little girl.
مدرسه، امروز مراسم دعای ویژهای برای آن دختر کوچک برگزار کرد.
the marriage service
مراسم مذهبی ازدواج
a funeral service
مراسم (مذهبی) دفن و ختم
ورزش (تنیس و...) سرویس، سرو (ضربه به توپ)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ورزش
Whose service is it?
نوبت سرو زدن کیست؟
The player missed his first service but won the point on the second.
بازیکن، سرویس اول خود را از دست داد اما در سرویس دوم امتیاز را گرفت.
سرویس، ست (ظروف پذیرایی)
Each piece of the tea service was beautifully decorated.
هر تکه از سرویس چایخوری به زیبایی تزئین شده بود.
We need a full dinner service for the party tonight.
برای مهمانی امشب به سرویس کامل غذاخوری نیاز داریم.
a silver tea service
یک دست ظروف چایخوری نقره
انگلیسی بریتانیایی سرویس (تعمیر و نگهداری فنی)
After the service, the motorcycle performed much better.
پساز سرویس، موتور سیکلت خیلی بهتر کار کرد.
The mechanic recommended a service every six months.
مکانیک، توصیه کرد هر شش ماه یکبار سرویس انجام شود.
auto sale and service
فروش و تعمیر اتومبیل
انگلیسی بریتانیایی جایگاه خدمات بینراهی، مجتمع خدمات رفاهی جادهای
She bought snacks and drinks at the motorway services.
او در مجتمع خدمات رفاهی بزرگراه، تنقلات و نوشیدنی خرید.
All major highways have services every 50 kilometers.
تمام بزرگراههای اصلی هر ۵۰ کیلومتر، جایگاه خدمات بینراهی دارند.
مهارتها، تخصص، خدمات، تواناییهای حرفهای
They sought the services of a consultant to improve their business strategy.
آنها برای بهبود استراتژی تجاریشان از مهارتهای مشاور استفاده کردند.
The company offers the services of experienced engineers.
این شرکت، خدمات مهندسان باتجربه را ارائه میدهد.
You badly need the services of a good lawyer.
شما به کمک یک وکیل خوب نیاز مبرم دارید.
a fee for his services
مزدی برای خدمات او
(the services) نیروهای مسلح، نیروی هوایی، نیروهای نظامی، نیروی دریایی
Veterans of the services are honored for their contributions.
کهنهسربازان نیروهای نظامی بهخاطر خدماتشان مورد احترام قرار میگیرند.
Her brother served in the services for ten years.
برادرش ده سال در نیروی دریایی خدمت کرد.
سرویس کردن، تعمیر کردن
Nosratallah serviced my car free of charge.
نصرتالله ماشینم را مجانی تعمیر کرد.
They serviced the air conditioner before the summer season.
آنها قبلاز فصل تابستان، کولر را سرویس کردند.
پرداخت کردن اقساط، تسویه کردن بدهی
The bank requires monthly payments to service the mortgage.
بانک برای تسویهی وام مسکن، پرداختهای ماهانه درخواست میکند.
Many companies use profits to service outstanding debts.
بسیاری از شرکتها از سود خود برای بازپرداخت بدهیهای باقیمانده استفاده میکنند.
to service a loan
بهره و کارمزد وام را پرداختن
خدمترسانی کردن، ارائهی خدمات کردن، سرویسدهی کردن
The Department of State services the news media.
وزارت امور خارجه به رسانههای خبری خدمت میکند.
They service thousands of clients across the country every year.
آنها هر سال به هزاران مشتری در سراسر کشور خدمات ارائه میکنند.
پوشش دادن، خدماتدهی کردن، سرویسدهی کردن، تحت پوشش قرار دادن (از نظر سیستم حملونقل یا ارتباطات)
The remote area is now serviced by a new telephone network.
منطقهی دورافتاده اکنون توسط شبکهی تلفن جدید سرویسدهی میشود.
All major cities are well serviced by internet providers.
تمام شهرهای بزرگ توسط ارائهدهندگان اینترنت بهخوبی تحت پوشش قرار دارند.
در خدمت کسی
مفید، کمککننده
کارمزد، کمیسیون
(امریکا) ادارهی مالیات بر درآمد فدرال
(آمریکا) ادارهی وصول مالیاتهای درونمرزی
(آمریکا) ادارهی مالیات بر درآمد
1- کار برای مردم (که گاهی به جای زندان به مجرمین تکلیف میشود) 2- خدمات اجتماعی، کارهای عامالمنفعه
immigration and naturalization service
(در امریکا) ادارهی مهاجرت و شهروندسازی
(امریکا) ادارهی مهاجرت و شهروندسازی
مشمول نظام وظیفه
خدمات پس از فروش
خدمات سریع / فوری
سرویس اتوبوس جایگزین
خدمات روز بعد / تحویل روز بعد
خدمات بیرقیب / خدمات بینظیر
ارائه خدمات عالی
گذشتهی ساده service در زبان انگلیسی serviced است.
شکل سوم service در زبان انگلیسی serviced است.
شکل جمع service در زبان انگلیسی services است.
وجه وصفی حال service در زبان انگلیسی servicing است.
سومشخص مفرد service در زبان انگلیسی services است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «service» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/service