فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Disservice

ˌdɪsˈsɜrːvɪs dɪˈsɜːvəs / / dɪsˈsɜː

شکل جمع:

disservices

معنی و نمونه‌جمله

noun

آزار، زیان، بدی، صدمه، بدخدمتی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

He did his country a great disservice by spying for the enemy.

او با جاسوسی برای دشمن به کشور خود آسیب فراوانی وارد کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disservice

  1. noun unkindness
    Synonyms:
    harm hurt injury wrong insult injustice prejudice detriment disfavor bad turn outrage
    Antonyms:
    kindness favor benevolence good turn service giving

لغات هم‌خانواده disservice

ارجاع به لغت disservice

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disservice» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disservice

لغات نزدیک disservice

پیشنهاد بهبود معانی