فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Servicing

ˈsɝːvɪsɪŋ ˈsɜːvəsɪŋ

گذشته‌ی ساده:

serviced

شکل سوم:

serviced

سوم‌شخص مفرد:

services

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

تعمیرات، سرویس

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The vehicle has a three-year warranty and three years' free servicing.

این خودرو سه سال وارانتی و سه سال سرویس رایگان دارد.

Household electrics, plumbing, and heating need regular servicing in the same way as your car.

سیستم برق خانگی، لوله‌کشی و گرمایش همانند خودرو به سرویس و تعمیرات منظم نیاز دارند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد servicing

  1. verb be used by; as of a utility
    Synonyms:
    maintaining serving sustaining preserving
  1. noun the act of mating by male animals
    Synonyms:
    service

لغات هم‌خانواده servicing

ارجاع به لغت servicing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «servicing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/servicing

لغات نزدیک servicing

پیشنهاد بهبود معانی