گذشتهی ساده:
servedشکل سوم:
servedسومشخص مفرد:
servesپرس
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I had a cup of tea and a large serving of cake.
یک فنجان چای و یک تکهی بزرگ کیک خوردم.
He finished his food and ordered another serving.
خوراک خود را تمام کرد و یک پرس دیگر سفارش داد.
a serving dish
بشقابی که در آن خوراک میدهند
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «serving» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/serving