دسته علف و غیره، کومه، توده
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Put a dollop of cream on each cookie.
روی هر یک از شیرینیها یک قلمبه خامه بگذارید.
The child dropped a dollop of ice cream on her lap.
بچه یک تکه از بستنی را روی دامن خود ریخت.
having a few dollops of brandy
صرف مقدار کمی براندی
a dollop of satire
یک کمی طنز
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dollop» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dollop