شکل جمع:
massesانبوه، توده، جرم، حجم
The great mass of the continent is buried under an ice cap.
بخش عمدهی این اقلیم زیر پوششی از یخ مدفون است.
The mass of our imports consists of raw materials.
بیشتر واردات ما را مواد خام تشکیل میدهد.
A giant that was hiding its bulky mass behind a hill.
غولی که جثهی عظیم خود را در پشت تپه پنهان کرده بود.
a mass of sand
تودهای از شن
a dense mass of smoke
تودهی فشردهای از دود
mass center
مرکز جرم
mass production
فرآوری انبوه، تولید انبوه
a mass of data
مقدار فراوانی از دادهها
a mass of cuts and wounds
تعداد زیادی بریدگی و زخم
the mass of these printed materials
حجم این چیزهای چاپ شده، حجم این مطبوعات
in the face of that elephant's mass and power
در برابر بزرگی و نیروی آن فیل
a building of such mass and height
ساختمانی به آن بزرگی و بلندی
mass migration
کوچ دسته جمعی
توده، کپه، گروه، جمع، قسمت عمده، توده مردم
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a mass of spectators
تودهای از تماشاگران
a mass demonstration
تظاهرات عظیم
mass education
آموزش همگانی
mass psychology
روانشناسی توده(ها)
mass hysteria
هیستری جمعی (آبستاکی همگانی)
a mass murder
قتل عام
He was loved by the masses.
تودهی مردم او را دوست میداشتند.
مراسم عشا ربانی
جمع آوری کردن
He massed his forces around the city.
او نیروهای خود را در اطراف شهر جمع کرد.
جمع شدن، انباشته شدن
Dark clouds were massed and rain seemed more likely.
ابرهای تیره روی هم انباشته شده بودند و باران محتملتر مینمود.
دسته جمعی، همه با هم، به طور کلی، مشترکا
آحاد مردم، تودههای مردم، عوامالناس، تودهها، عامه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mass» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mass