با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Conglomeration

kənˌɡlɑːmərˈeɪʃn kənˌɡlɒməˈreɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
گلوه شدگی، توده، اختلاط شرکت‌ها

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- an odd conglomeration of party representatives, university professors and actors
- آمیزه‌‌ی عجیبی از نمایندگان احزاب، اساتید دانشگاه و هنرپیشگان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد conglomeration

  1. noun accumulation, potpourri
    Synonyms: agglomeration, aggregate, aggregation, amassment, assortment, collection, combination, combo, composite, cumulation, everything but the kitchen sink, hoard, hodge-podge, mass, medley, miscellany, mishmash, mixed bag, trove

ارجاع به لغت conglomeration

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «conglomeration» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/conglomeration

لغات نزدیک conglomeration

پیشنهاد بهبود معانی