فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Agglomeration

əˌɡlɑːməˈreɪʃn əˌɡlɒməˈreɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    انباشتگی، تراکم، توده، انبار
    • - agglomerations of capital in banks
    • - تراکم سرمایه در بانک‌ها
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد agglomeration

  1. noun collection
    Synonyms: cluster, heap, jumble, load, mass, pile

ارجاع به لغت agglomeration

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «agglomeration» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/agglomeration

لغات نزدیک agglomeration

پیشنهاد بهبود معانی