آخرین به‌روزرسانی:

Agglomeration

əˌɡlɑːməˈreɪʃn əˌɡlɒməˈreɪʃn

معنی و نمونه‌جمله

noun

انباشتگی، تراکم، توده، انبار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

agglomerations of capital in banks

تراکم سرمایه در بانک‌ها

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد agglomeration

  1. noun collection
    Synonyms:
    pile mass load heap cluster jumble

ارجاع به لغت agglomeration

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «agglomeration» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/agglomeration

لغات نزدیک agglomeration

پیشنهاد بهبود معانی