گذشتهی ساده:
clusteredشکل سوم:
clusteredسومشخص مفرد:
clustersوجه وصفی حال:
clusteringشکل جمع:
clustersخوشه
خوشه، دسته، گروه، سنبله، دسته کردن، جمع کردن، خوشه کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a cluster of cottages near the lake
چندین کلبه در نزدیکی دریاچه
A cluster of his followers gathered around his house.
مشتی از پیروانش دور منزلش جمع شدند.
Some flowers are single, others are in clusters.
برخی گلها منفرد و برخی دیگر خوشهای هستند.
Foreign students tend to cluster together.
دانشجویان خارجی تمایل به همگرایی دارند.
The soldiers clustered around the wounded officer.
سربازان دور افسر زخمی جمع شدند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cluster» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cluster