با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Package

ˈpækɪdʒ ˈpækɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    packaged
  • شکل سوم:

    packaged
  • سوم‌شخص مفرد:

    packages
  • وجه وصفی حال:

    packaging
  • شکل جمع:

    packages

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
بسته (شی‌ء یا مجموعه‌ای از اشیای پیچیده‌شده در مقوا معمولاً به‌منظور ارسال از طریق پست)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- the package which I got by mail
- بسته‌ای که از طریق پست دریافت کردم
- The package arrived in the mail today.
- بسته امروز از طریق پست رسید.
noun countable
انگلیسی آمریکایی بسته (کوچک)، پاکت، جعبه
- She surprised her friend with a package of cookies.
- دوستش را با یک بسته کلوچه شگفت‌زده کرد.
- She took the cups out of their package.
- فنجان‌ها را از جعبه‌ی آن‌ها خارج کرد.
- a package of fruits
- یک جعبه میوه
noun countable B2
بسته (مجموعه‌ای از موارد مرتبط به‌عنوان یک واحد)
- They delivered an emergency aid package to the war-torn region.
- بسته‌ی کمک‌های اضطراری را به منطقه‌ی جنگ‌زده رساندند.
- The package included a book, a CD, and a poster.
- این بسته مشتمل‌بر یک کتاب، یک سی‌دی و یک پوستر بود.
noun countable B2
کامپیوتر بسته (مجموعه‌‏ای از برنامه‏‌های معین برای دستیابی به هدفی خاص)
- Before you install any new packages on your computer, make sure they are compatible with your operating system.
- قبل از اینکه هر بسته‌ی جدیدی را روی رایانه‌ی خود نصب کنید، مطمئن شوید که با سیستم‌عامل شما سازگار است.
- I purchased a new graphics design package for my computer.
- بسته‌ی طراحی گرافیکی جدیدی برای کامپیوترم خریدم.
noun countable
بسته (دستمزد و سایر پاداش‌هایی که مدیر شرکت دریافت می‌کند)
- The executive's benefits package includes health insurance, retirement savings, and paid time off.
- بسته‌ی مزایای مدیر اجرایی مشتمل‌بر بیمه‌ی درمانی، پس‌انداز بازنشستگی و مرخصی با حقوق است.
- Companies often use competitive compensation packages to attract top talent.
- شرکت‌ها اغلب از بسته‌های جبرانی رقابتی برای جذب استعدادهای برتر استفاده می‌کنند.
noun countable
ناپسند دم‌ودستگاه (برای اشاره به کیر و خایه)
- She gently caressed his package.
- به‌آرومی دستی به روی دم‌دستگاهش کشید.
- With a mischievous grin, she whispered, "I can't wait to see your package."
- با نیشخند شیطنت‌آمیزی زمزمه کرد: «بی‌صبرانه منتظرم دم‌ودستگاهت رو ببینم.»
verb - transitive
بسته‌بندی کردن
- Our apples are packaged in plastic bags.
- سیب‌های ما در کیسه‌های پلاستیکی بسته‌بندی می‌شوند.
- Their products are well packaged.
- محصولات آن‌ها خوب بسته‌بندی می‌شود.
- meat packaged in cardboard boxes
- گوشت که در جعبه‌ی مقوایی بسته‌بندی شده است
verb - transitive
کامپیوتر بسته‌ای کردن، ... را در یک بسته قرار دادن (برای عرضه و فروش)
- I need to package these software programs together.
- باید این نرم‌افزارها را با هم بسته‌ای کنم.
- The company plans to package the new antivirus software with a free trial of their VPN service.
- این شرکت قصد دارد نرم‌افزار آنتی‌ویروس جدید را با نسخه‌ی آزمایشی رایگان سرویس VPN خود در یک بسته قرار دهد.
verb - transitive
عرضه کردن، ارائه کردن (کسی یا چیزی به شیوه‌ای خاص و معمولاً جذاب)
- He packaged his proposal to the client in a and compelling manner.
- او پیشنهاد خود را به شیوه‌ای قانع‌کننده به مشتری عرضه کرد.
- She packaged her idea in a creative way.
- ایده‌اش را به شیوه‌ای خلاقانه ارائه کرد.
noun
بسته‌بندی (عمل)
- the safe package of drugs
- بسته‌بندی ایمن دارو
- the package of food
- بسته‌‌بندی غذا
noun countable
بسته (از برنامه‌های تلویزیونی یا رادیویی برای عرضه و فروش به‌صورت یکجا)
- I purchased the complete package of the popular radio series.
- بسته‌ی کامل این سریال پرطرفدار رادیویی را خریدم.
- Have you seen the latest package of reality shows?
- آیا تازه‌ترین بسته‌ی برنامه‌های واقع‌نما را دیده‌ای؟
noun countable
سفر بسته، پکیج (هتل+ پرواز + خدمات)
- I booked a package that includes flights, hotel stay,
- بسته‌ای را رزرو کردم که مشتمل‌بر پرواز و اقامت در هتل است.
- honeymoon package
- پکیج ماه‌عسل
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد package

  1. noun bundle; whole
    Synonyms: amalgamation, assortment, bag, baggage, bale, batch, biddle, bottle, box, bunch, burden, can, carton, combination, container, crate, entity, kit, load, lot, luggage, pack, packet, parcel, pile, sack, sheaf, stack, suitcase, tin, trunk, unit

لغات هم‌خانواده package

ارجاع به لغت package

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «package» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/package

لغات نزدیک package

پیشنهاد بهبود معانی