آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۲ دی ۱۴۰۳

    Stack

    stæk stæk

    گذشته‌ی ساده:

    stacked

    شکل سوم:

    stacked

    سوم‌شخص مفرد:

    stacks

    وجه وصفی حال:

    stacking

    شکل جمع:

    stacks

    معنی stack | جمله با stack

    noun countable

    انبوه، توده، خروار، تَل، تلنبار، انباشته، خرمن، کَپه، پشته (مقدار زیادی از چیزها که روی هم انباشته شده‌اند)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    They found a stack of old letters in the attic.

    آن‌ها انبوهی از نامه‌های قدیمی را در اتاق زیرشیروانی پیدا کردند.

    The stack of books toppled over on the table unexpectedly.

    تلی از کتاب‌ها به‌طور غیرمنتظره‌ای روی میز واژگون شدند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The children made a colorful stack of building blocks.

    بچه‌ها پشته‌ی رنگارنگی از بلوک‌های ساختمانی را درست کردند.

    noun countable informal

    یک‌عالمه، کلی، انبوهی، یک‌خروار (مقدار خیلی زیاد)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    He gave me a stack of excuses.

    او برایم یک‌عالمه بهانه آورد.

    Don't worry bro, we've got stacks of time!

    نگران نباش داداش، کلی وقت داریم!

    noun countable

    تراکم انتظار (گروهی از هواگردها که در ارتفاعات مختلف بر فراز فرودگاه درحال چرخش هستند تا مجوز فرود آن‌ها صادر شود)

    The stack of jets was visible on the radar.

    تراکم انتظار جت‌ها روی رادار قابل مشاهده بود.

    Pilots in the stack communicated their fuel levels to the tower.

    خلبانان تراکم انتظار سطوح سوخت خود را به برج مراقبت اطلاع دادند.

    noun countable

    زمین‌شناسی صخره‌ی دریایی (توده‌های سنگی استوانه‌ای یا مخروطی‌شکلی که دراثر فرسایش ساحلی پدید می‌آیند)

    A flock of seabirds nested atop the stack.

    دسته‌ای از پرندگان دریایی بالای صخره‌ی دریایی لانه ساخته بودند.

    The stack is shaped by years of erosion and fierce storms.

    این صخره‌ی دریایی دراثر سال‌ها فرسایش و طوفان‌های سهمگین شکل گرفته است.

    noun countable

    (انگلیسی استرالیایی) تصادف (به‌ویژه تصادف شدیدی که در آن ماشینی به زیر ماشین دیگر رانده می‌شود و خسارت‌های زیادی را به بار می‌آورد)

    Investigators are looking into the cause of the deadly stack.

    بازرسان درحال بررسی علت این تصادف مرگبار هستند.

    We witnessed a horrifying stack that left several injured.

    ما شاهد تصادف هولناکی بودیم که چندین مجروح بر جای گذاشت.

    verb - transitive

    (به‌طور مرتب) روی هم چیدن، روی هم انباشتن

    Please stack the books on the shelf.

    لطفاً کتاب‌ها را به‌طور مرتب روی طاقچه بچینید.

    He will stack the boxes in the corner of the room.

    او جعبه‌ها را در گوشه‌ی اتاق روی هم خواهد چید.

    verb - transitive

    پر کردن، انباشتن، آکندن

    Please stack the washing machine and then switch it on.

    لطفاً ماشین لباسشویی را پر و سپس آن را روشن کنید.

    He decided to stack the backpack with extra clothes.

    او تصمیم گرفت که کوله‌پشتی را با لباس‌های اضافی پر کند.

    verb - transitive

    (حمل‌ونقل هوایی) در انتظار فرود بودن، در حالت تراکم انتظار بودن (بر فراز فرودگاه چرخیدن و منتظر صدور مجوز فرود بودن)

    As we arrived the city, we had to stack for a few minutes before landing.

    هنگام رسیدن به شهر، قبل‌از فرود مجبور شدیم که چند دقیقه منتظر مجوز بمانیم.

    Pilots were instructed to stack their planes until further notice.

    به خلبانان دستور داده شد که تا اطلاع ثانوی هواپیماهای خود را در حالت تراکم انتظار نگه دارند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد stack

    1. noun pile
      Synonyms:
      heap mass load bundle pack mound hill mountain hoard drift bank assemblage sheaf cock pyramid
    1. verb pile up
      Synonyms:
      pile heap accumulate amass load stockpile mound bank up drift hill rick cock
      Antonyms:
      unstack

    Phrasal verbs

    stack up

    روی‌ هم انباشتن، جمع کردن، گرد آوردن

    مقایسه کردن

    Idioms

    stack the cards (or deck)

    1- ورق جور کردن (به‌طور تقلب‌آمیز) 2- قرار و مدار سری گذاشتن، گاوبندی کردن

    سوال‌های رایج stack

    گذشته‌ی ساده stack چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده stack در زبان انگلیسی stacked است.

    شکل سوم stack چی میشه؟

    شکل سوم stack در زبان انگلیسی stacked است.

    شکل جمع stack چی میشه؟

    شکل جمع stack در زبان انگلیسی stacks است.

    وجه وصفی حال stack چی میشه؟

    وجه وصفی حال stack در زبان انگلیسی stacking است.

    سوم‌شخص مفرد stack چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد stack در زبان انگلیسی stacks است.

    ارجاع به لغت stack

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «stack» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stack

    لغات نزدیک stack

    • - stablish
    • - staccato
    • - stack
    • - stack indicator
    • - stack memory
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    Noah no-brainer halve open-minded once only ostentatious orally open to deuce constipation the bereaved bereaved initiate Swiss ball تملق عازم غبطه غبطه خوردن طرفه العین طلیعه تنبک طویله طویل ظنین عجوزه عروج علاج بفرمایید عمامه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.