فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Rick

rɪk rɪk rɪk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - transitive
پیچ‌خوردگی، پیچ، کومه کردن، کومه، پشته، توده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rick

  1. verb twist suddenly so as to sprain
    Synonyms:
    twist turn sprain wrench wrick
  1. noun A painful muscle spasm especially in the neck or back (`rick' and `wrick' are British)
    Synonyms:
    kink crick wrick
  1. noun a stack of hay
    Synonyms:
    haystack hayrick

ارجاع به لغت rick

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rick» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rick

لغات نزدیک rick

پیشنهاد بهبود معانی