شکل جمع:
wrenchesنقشه فریبنده، عمل تند و وحشیانه، آچار، آچار فرانسه، تند، چرخش، پیچ دادن، پیچ خوردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
monkey wrench
آچار فرانسه، آچار لوله
crescent wrench
آچار یک سر
double-ended wrench
آچار دو سر
He wrenched the door off its hinges.
در را با یک تکان از پاشنه درآورد.
to loosen rusty nuts by wrenching
با پیچاندن شدید مهرههای زنگزده را شل کردن
The storm wrenched young trees off the ground.
توفان درختان جوان را از جا کند.
Suspense was wrenching at (the pit of) his stomach.
هیجان دلش را به پیچ و تاب آورده بود.
She fell and wrenched her ankle.
او افتاد و مچ پایش پیچ خورد.
a wrenched back
کمر ضربدیده
They wrenched meanings to suit their own political purposes.
آنها معانی را تحریف میکردند تا با هدفهای سیاسی آنان جور دربیاید.
Jaffar pulled the handle off with a wrench.
جعفر با یک تکان دسته را کند.
Naheed fell and gave her ankle a wrench.
ناهید افتاد و مچ پایش پیچ خورد.
Leaving her parents was a great wrench for the bride.
ترک والدین برای عروس درد بزرگی بود.
Hard luck threw a wrench into his plans.
بدبیاری، نقشههای او را بههم زد.
throw a wrench into (something)
(چیزی را) مختل کردن، از کار انداختن، خرابکاری کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wrench» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wrench