فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Wring

rɪŋ rɪŋ

گذشته‌ی ساده:

wrung

شکل سوم:

wrung

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adverb

فشردن، چلاندن، به‌زور گرفتن، غصب کردن، انتزاع کردن، پیچاندن، منحرف کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Sherry wrung the clothes out before hanging them on the line.

قبل از آویختن لباس‌ها روی رجه شری آن‌ها را چلاند.

wealth wrung from the work of others

ثروتی که از کار دیگران به دست آمده است

نمونه‌جمله‌های بیشتر

A confession was wrung from him.

از او اقرار گرفتند.

... give or else the tyrant will wring it out of you.

.... بده وگرنه ستمگر به زور بستاند.

He wanted to wring the ducks neck and eat it.

او می‌خواست گردن اردک را بپیچاند و آن را بخورد.

A cold smile wrung his mouth.

لبخند سردی دهان او را کج و معوج کرد.

She gave the towels another wring.

حوله‌ها را یک بار دیگر چلاند.

The suffering of the orphans wrung my heart.

مصیبت آن یتیمان قلبم را به هم فشرد.

The mother stood outside the operating room, wringing her hands and crying.

مادر بیرون اتاق ایستاده بود و دست‌های خود را به‌هم می‌فشرد و گریه می‌کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wring

  1. verb twist, contort
    Synonyms:
    force squeeze extract pinch hurt pain push turn wrest wrench strain compress coerce exact extort screw gouge draw out choke strangle throttle pry shake down
    Antonyms:
    untwist

Collocations

wring one's hands

(به نشان نگرانی یا نومیدی و یا غم و غیره) دست‌های خود را به‌هم مالیدن، به هم فشردن

Idioms

wring somebody's neck

(عامیانه) کشتن، خفه کردن

ارجاع به لغت wring

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wring» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wring

لغات نزدیک wring

پیشنهاد بهبود معانی