با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Gouge

ɡaʊdʒ ɡaʊdʒ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - intransitive adverb
    منقار، اسکنه جراحی، به‌زورستانی، غضب، جبر، درآوردن، کندن، با اسکنه کندن، به‌زور ستاندن، گول زدن
    • - The students had gouged their names on the desks.
    • - شاگردان اسمهای خود را روی میزها کنده بودند.
    • - to gouge out dirt
    • - لجن را بیرون کشیدن
    • - Teymoor ordered his eyes to be gouged out.
    • - تیمور دستور داد چشمانش را در بیاورند.
    • - He regularly gouged his customers.
    • - او اغلب پای مشتری‌هایش زیادی حساب می‌کرد.
    • - a price gouge of several hundred dollars
    • - گران‌فروشی به مبلغ چند صد دلار
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد gouge

  1. noun groove, hole
    Synonyms: channel, cut, excavation, furrow, gash, hollow, notch, scoop, score, scratch, trench
  2. verb cut, scoop
    Synonyms: burrow, claw, dig, dredge, excavate, gash, groove, scrape, scratch, shovel, tunnel

ارجاع به لغت gouge

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «gouge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/gouge

لغات نزدیک gouge

پیشنهاد بهبود معانی