با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Shovel

ˈʃʌvl ˈʃʌvl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    shoveled
  • شکل سوم:

    shoveled
  • سوم‌شخص مفرد:

    shovels
  • وجه وصفی حال:

    shoveling
  • شکل جمع:

    shovels

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb countable C2
خاک‌انداز، بیل، پارو، کج‌بیل، بیلچه، بیل زدن، با بیل کندن، انداختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- I shoveled the sand into the truck.
- شن‌ها را با بیل توی کامیون ریختم.
- Javad shoveled the snow off the roof.
- جواد برف پشت بام را رفت.
- to shovel a path through the snow
- با پارو در برف راه باز کردن
- The beggar shoveled the food into his mouth.
- گدا خوراک را با شتاب در دهان خود می‌چپاند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shovel

  1. noun A machine for excavating
    Synonyms: spade, scoop, shovelful, power shovel, trowel, snow-shovel, excavator, loy, digger, spadeful
  2. verb To break, turn over, or remove (earth or sand, for example) with or as if with a tool
    Synonyms: dig, delve, scoop, spade, take up, pick up, take up with a shovel, clean out, digger, throw, excavate, move, pass, excavator, shift, grub, muck, handle a muck stick, trowel
  3. verb To make by digging
    Synonyms: dig, excavate, scoop

ارجاع به لغت shovel

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shovel» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shovel

لغات نزدیک shovel

پیشنهاد بهبود معانی