گذشتهی ساده:
spadedشکل سوم:
spadedسومشخص مفرد:
spadesوجه وصفی حال:
spadingشکل جمع:
spadesبیل، بیلچه، (در ورق) خال پیک، خال دل سیاه، بیل زدن، با بیل کندن، با بیل برگرداندن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to spade a garden
باغ را بیل زدن
queen of spades
بیبی پیک
بدون پردهپوشی حرف زدن، رکگویی کردن
رک حرف زدن، واژهی درست (حتی اگر زننده هم باشد) را به کار بردن
(عامیانه) شدیداً، به مقدار زیاد، بهشدت
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «spade» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/spade