با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Scoop

skuːp skuːp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    scooped
  • شکل سوم:

    scooped
  • سوم‌شخص مفرد:

    scoops
  • وجه وصفی حال:

    scooping
  • شکل جمع:

    scoops

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
اسکوپ، قاشق بستنی، قاشق، ملاقه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The gardener used a scoop to carefully transplant the delicate seedlings.
- باغبان از یک قاشق برای کاشت نهال‌های ظریف استفاده کرد.
- The ice cream shop uses a large scoop.
- بستنی‌فروشی از یک اسکوپ بزرگ استفاده می‌کند.
- She used a scoop to dig out the perfect amount of flour for the recipe.
- او از یک قاشق برای بیرون آوردن مقدار مناسب آرد برای دستور غذا استفاده کرد.
noun countable
اسکوپ (مقدار نگهداری‌شده توسط یک قاشق بستنی)، پیمانه
- She gave me two scoops of ice cream.
- به من دو اسکوپ بستنی داد.
- He added a scoop of sugar to his coffee.
- یک پیمانه شکر به قهوه‌اش اضافه کرد.
noun singular countable informal
خبر داغ، خبر دست‌اول
- Everyone rushed to buy the newspaper with the latest scoop on the scandal.
- همه هجوم آوردند تا روزنامه را با آخرین اخبار داغ رسوایی بخرند.
- The reporter had an exclusive scoop about the celebrity's secret wedding.
- گزارشگر یک خبر دست‌اول اختصاصی در مورد عروسی مخفیانه‌ی این سلبریتی داشت.
verb - transitive
(با اسکوپ، ملاقه، مشت یا ...) چیزی را برداشتن، ریختن، گذاشتن
- She scooped the ice-cream on the plate.
- بستنی را با ملاقه در بشقاب گذاشت.
- The tractor scooped the dirt off the road and dumped it into the truck.
- تراکتور خاک‌ها را از جاده برمی‌داشت و داخل کامیون خالی می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد scoop

  1. noun utensil, tool for shovelling
    Synonyms: bail, dipper, ladle, shovel, spade, spoon, trowel
  2. noun previously secret information that is suddenly public
    Synonyms: beat, exclusive, exposé, inside story, news, revelation, sensation
  3. verb dig up; shovel
    Synonyms: bail, clear away, dig, dig out, dip, empty, excavate, gather, gouge, grub, hollow, lade, ladle, lift, pick up, remove, scrape, spade, sweep away, sweep up, take up

ارجاع به لغت scoop

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «scoop» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/scoop

لغات نزدیک scoop

پیشنهاد بهبود معانی