گذشتهی ساده:
excavatedشکل سوم:
excavatedسومشخص مفرد:
excavatesوجه وصفی حال:
excavatingکاویدن، حفرکردن، از خاک درآوردن، حفاری کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to excavate a tunnel
تونل کندن
to excavate ancient ruins
خرابههای باستانی را از زیر خاک آشکار کردن
an excavated wisdom tooth
دندان عقل توخالی شده
Over ten million tons of ore were excavated from that pocket.
بیش از ده میلیون تن خاک معدنی از آن حفره خارج شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «excavate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/excavate