Excavate

ˈekskəveɪt ˈekskəveɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    excavated
  • شکل سوم:

    excavated
  • سوم‌شخص مفرد:

    excavates
  • وجه وصفی حال:

    excavating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb
کاویدن، حفرکردن، از خاک درآوردن، حفاری کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- to excavate a tunnel
- تونل کندن
- to excavate ancient ruins
- خرابه‌های باستانی را از زیر خاک آشکار کردن
- an excavated wisdom tooth
- دندان عقل توخالی شده
- Over ten million tons of ore were excavated from that pocket.
- بیش از ده میلیون تن خاک معدنی از آن حفره خارج شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد excavate

  1. verb dig up
    Synonyms: burrow, cut, delve, empty, gouge, grub, hollow, mine, quarry, scoop, scrape, shovel, spade, trench, tunnel, uncover, unearth
    Antonyms: fill

ارجاع به لغت excavate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «excavate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/excavate

لغات نزدیک excavate

پیشنهاد بهبود معانی