فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Excavate

ˈekskəveɪt ˈekskəveɪt

گذشته‌ی ساده:

excavated

شکل سوم:

excavated

سوم‌شخص مفرد:

excavates

وجه وصفی حال:

excavating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb

کاویدن، حفرکردن، از خاک درآوردن، حفاری کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

to excavate a tunnel

تونل کندن

to excavate ancient ruins

خرابه‌های باستانی را از زیر خاک آشکار کردن

نمونه‌جمله‌های بیشتر

an excavated wisdom tooth

دندان عقل توخالی شده

Over ten million tons of ore were excavated from that pocket.

بیش از ده میلیون تن خاک معدنی از آن حفره خارج شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد excavate

  1. verb dig up
    Synonyms:
    unearth uncover dig shovel scoop mine delve empty scrape gouge hollow cut grub spade burrow quarry trench tunnel
    Antonyms:
    fill

ارجاع به لغت excavate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «excavate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/excavate

لغات نزدیک excavate

پیشنهاد بهبود معانی