گذشتهی ساده:
scrapedشکل سوم:
scrapedسومشخص مفرد:
scrapesوجه وصفی حال:
scrapingشکل جمع:
scrapesپنجول زدن، با ناخن و جنگال خراشیدن، خاراندن، پاک کردن، زدودن، با کهنه یا چیزی ساییدن یا پاک کردن، تراشیدن، خراشیدن، خراش، اثر خراش، گیر، گرفتاری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Mehri fell and scraped her knee.
مهری افتاد و زانویش خراشیده شد.
to scrape the paint off chair and smooth its surface with sandpaper
رنگ صندلی را تراشیدن و رویهی آن را با کاغذ سنباده صاف کردن
The keel scraped the river's rocky bottom.
ته کشتی بر کف سنگلاخ رودخانه کشیده شد.
to scrape the ice off a car's windows
یخ را از پنجرههای اتومبیل تراشیدن
He broke the silence by scraping a chair on the floor.
با کشیدن یک صندلی روی کف اتاق سکوت را شکست.
to scrape out a word
پاک کردن یک واژه
Please scrape your shoes before entering.
لطفاً پیش از ورود کفشهای خود را (با مالیدن به کفش پاک کن) تمیز کنید.
to scrape scales off a fish
فلسهای ماهی را (خراشاندن و) پاک کردن
We have to scrape up money for the rent.
هرطوری شده باید پول اجاره را فراهم کنیم.
They were scraping and saving to educate their children.
آنها کمکم پول جمع میکردند و برای تحصیل فرزندانشان کنار میگذاشتند.
Chalk scraping a blackboard makes my hair stand on end.
گچ که بر تختهسیاه کشیده میشود، موی بدنم را سیخ میکند.
a large family which is scraping along on a small income
خانوادهی پر اولاد که با درآمد کم به سختی گذران میکند
rocks worn by the scrape of glaciers
صخرههایی که در اثر خراش یخرودها فرسایش یافتهاند
the scrape of their footsteps in the hallway
صدای (کشیده شدن) قدمهای آنها در راهرو
His brother was always helping him out of scrapes.
برادرش همیشه او را از مخمصه نجات میداد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «scrape» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/scrape