خوب بودن، ساختن، تا کردن، سر کردن، کنار آمدن، جور بودن (با کسی)
I find it difficult to get along with my new coworker because we have such different personalities.
برایم سخت است که با همکار جدیدم جور شوم چون شخصیتهای بسیار متفاوتی داریم.
My dog doesn't always get along with other dogs at the park, so I have to be careful when taking him out.
سگم همیشه با سگهای دیگر در پارک نمیسازد به همین خاطر وقتی او را بیرون میبرم، باید مواظبش باشم.
پیشرفت کردن، پیش رفتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The teacher implemented team-building activities to help the students get along better.
معلم فعالیتهای تیمسازی را برای کمک به پیشرفت بهتر دانشآموزان اجرا کرد.
I hope we can all get along.
امیدوارم همهی ما پیشرفت کنیم.
رفتن، دور شدن
The police officer instructed the crowd to get along from the crime scene.
افسر پلیس به جمعیت دستور داد تا از محل جرم دور شوند.
It's time for you to get along from this party.
وقت آن است که از این مهمانی بروی.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «get along» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/get-along