گذشتهی ساده:
harmonizedشکل سوم:
harmonizedسومشخص مفرد:
harmonizesوجه وصفی حال:
harmonizingهماهنگ کردن، موافق کردن، هماهنگ شدن، متناسب بودن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We must harmonize our efforts.
ما باید کوششهای خود را هماهنگ کنیم.
This building harmonizes perfectly with the surrounding scenery.
این ساختمان بهخوبی با مناظر اطراف آن جور در میآید (متناسب است).
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «harmonize» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/harmonize