امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Harmonize

ˈhɑːrmənaɪz ˈhɑːmənaɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    harmonized
  • شکل سوم:

    harmonized
  • سوم‌شخص مفرد:

    harmonizes
  • وجه وصفی حال:

    harmonizing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive adverb
هماهنگ کردن، موافق کردن، هماهنگ شدن، متناسب بودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- We must harmonize our efforts.
- ما باید کوشش‌های خود را هماهنگ کنیم.
- This building harmonizes perfectly with the surrounding scenery.
- این ساختمان به‌خوبی با مناظر اطراف آن جور در می‌آید (متناسب است).
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد harmonize

  1. verb correspond, match
    Synonyms:
    accord adapt adjust agree arrange attune be in unison be of one mind blend carol chime with cohere combine compose cooperate coordinate correlate fit in with integrate orchestrate proportion reconcile reconciliate relate set sing suit symphonize synthesize tune unify unite
    Antonyms:
    clash disagree fight

ارجاع به لغت harmonize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «harmonize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/harmonize

لغات نزدیک harmonize

پیشنهاد بهبود معانی