فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Tune

tuːn tjuːn

گذشته‌ی ساده:

tuned

شکل سوم:

tuned

سوم‌شخص مفرد:

tunes

وجه وصفی حال:

tuning

شکل جمع:

tunes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

(آلات موسیقی و رادیو غیره) کوک کردن، میزان کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Before the concert they tuned their instruments.

پیش از کنسرت، سازهای خود را کوک کردند.

We always tune in to Tehran Radio to hear the news.

ما همیشه برای شنیدن اخبار، رادیو تهران را می‌گیریم.

verb - intransitive

میزان شدن، وفق یافتن

noun countable

آهنگ، لحن، نوا، صدا، آواز، لحن تلفظ، نغمه، کوک

to whistle a tune

آهنگی را سوت زدن

a violin that is out of tune

ویولنی که کوک نیست

noun uncountable

تطبیق، هماهنگی

a politician who is out of tune with the times

سیاستمداری که با زمانه هماهنگ نیست

noun countable

میزان، مقدار

in debt to the tune of 5000 pounds

دارای بدهی به مبلغ 5000 پوند

noun countable

رویکرد، روش، شیوه

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tune

  1. noun melody, harmony
    Synonyms:
    song harmony air theme strain number piece composition motif measure chorus jingle aria ditty lay consonance concert carol warble descant melodia diapason
    Antonyms:
    silence
  1. noun agreement
    Synonyms:
    harmony accord concord unison chorus concert sympathy consonance chime pitch euphony concordance
    Antonyms:
    disagreement
  1. verb bring into harmony
    Synonyms:
    adjust harmonize coordinate reconcile adapt conform regulate accommodate integrate fix set modulate attune proportion tighten dial pitch string
    Antonyms:
    harm hurt destroy break

Phrasal verbs

tune in

1- (رادیو و تلویزیون) گرفتن، (روی ایستگاه یا موج به‌خصوص) میزان کردن

2- (امریکا - عامیانه) آگاه کردن یا شدن، اهل حال کردن یا شدن

tune out

1- (رادیو و تلویزیون - برای پرهیز از پارازیت) میزان کردن 2- (امریکا - عامیانه) توجه یا علاقه‌ی خود را به چیز دیگری معطوف‌کردن

tune up

(موتور اتومبیل و غیره) تعمیر و تنظیم کردن، میزان کردن

(ساز موسیقی) کوک کردن

Idioms

call the tune

اداره کردن، سرپرستی کردن، آقا بالا سر بودن، زمام در دست داشتن

change one's tune

تغییر روش (یا عقیده و غیره) دادن، رفتار خود را عوض کردن

sing a different tune

(به‌دلیل تغییر اوضاع و غیره) روش یا حرف یا عقیده‌ی خود را عوض کردن

to the tune of

(عامیانه) به مبلغ، به میزان، به تعداد

ارجاع به لغت tune

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tune» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tune

لغات نزدیک tune

پیشنهاد بهبود معانی