گذشتهی ساده:
tightenedشکل سوم:
tightenedسومشخص مفرد:
tightensوجه وصفی حال:
tighteningسفت کردن، محکم کردن، تنگ کردن، فشردن، بستن، کیپ کردن، سفت شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Pari tightened my trousers.
پری شلوار مرا تنگ کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «tighten» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tighten