گذشتهی ساده:
clenchedشکل سوم:
clenchedسومشخص مفرد:
clenchesوجه وصفی حال:
clenchingشکل جمع:
clenchsپرچ کردن، گره کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The two confronted each other with clenched fists.
آن دو با مشتهای گرهکرده با هم رو به رو شدند.
She clenched her mother's wrist.
محکم مچ مادرش را گرفت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «clench» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clench