فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Clench

klentʃ klentʃ

گذشته‌ی ساده:

clenched

شکل سوم:

clenched

سوم‌شخص مفرد:

clenches

وجه وصفی حال:

clenching

شکل جمع:

clenchs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb

پرچ کردن، گره کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The two confronted each other with clenched fists.

آن دو با مشت‌های گره‌کرده با هم رو به رو شدند.

She clenched her mother's wrist.

محکم مچ مادرش را گرفت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد clench

  1. verb grasp
    Synonyms:
    hold grip clutch grasp clasp clinch grapple contract draw together clamp constrict double up
    Antonyms:
    release let go loosen loose

ارجاع به لغت clench

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clench» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clench

لغات نزدیک clench

پیشنهاد بهبود معانی