آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۷ بهمن ۱۴۰۲

    Clamp

    klæmp klæmp

    گذشته‌ی ساده:

    clamped

    شکل سوم:

    clamped

    سوم‌شخص مفرد:

    clamps

    وجه وصفی حال:

    clamping

    شکل جمع:

    clamps

    معنی clamp | جمله با clamp

    noun countable

    گیره، بست

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    planks joined together with metal clamps

    تخته‌هایی که با بست فلزی به هم وصل شده‌اند

    The carpenter used a clamp to secure the two pieces of wood together.

    نجار از گیره برای محکم نگه داشتن دو تکه چوب در کنار هم استفاده کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He glued together layers of wood and held them in a clamp to dry.

    لایه‌های چوب را به‌هم چسب زد و در بست گذاشت تا خشک شود.

    verb - transitive

    با گیره نگه داشتن، لای گیره گذاشتن، بست زدن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    This machine clamps together sheets of cardboard.

    این دستگاه صفحات مقوا را به‌ هم بست می‌زند.

    He clamped the two pieces of wood.

    او دو تکه چوب را با گیره نگه داشت.

    verb - transitive

    محکم کردن، محکم بستن، محکم گرفتن، محکم گیر انداختن

    He clamped his jaws shut.

    او دو فک خود را محکم بست.

    They clamped handcuffs around my wrists.

    آن‌ها مچ‌هایم را محکم دست‌بند زدند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد clamp

    1. noun fastener
      Synonyms:
      clasp catch lock grip hold snap bracket press vice nipper
    1. verb fasten
      Synonyms:
      fix secure fasten clinch clench make fast brace impose
      Antonyms:
      unfasten loosen open unlock unbuckle unclamp

    Phrasal verbs

    clamp down (on)

    سخت‌گیری کردن، تحت فشار گذاشتن

    سوال‌های رایج clamp

    گذشته‌ی ساده clamp چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده clamp در زبان انگلیسی clamped است.

    شکل سوم clamp چی میشه؟

    شکل سوم clamp در زبان انگلیسی clamped است.

    شکل جمع clamp چی میشه؟

    شکل جمع clamp در زبان انگلیسی clamps است.

    وجه وصفی حال clamp چی میشه؟

    وجه وصفی حال clamp در زبان انگلیسی clamping است.

    سوم‌شخص مفرد clamp چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد clamp در زبان انگلیسی clamps است.

    ارجاع به لغت clamp

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «clamp» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clamp

    لغات نزدیک clamp

    • - clamor
    • - clamorous
    • - clamp
    • - clamp down (on)
    • - clampdown
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    would worth wrangle worn word order worship woofer wold wolf with that winner wildly wield wonderful who's وزغ عبرت کایاک عاج کره‌خر کوکائین کیکاووس گرگ‌ومیش انبردست عنبر نهنگ عنبر غر زدن غرغرو غالب مغلوب
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.