با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Clamor

ˈklæmər ˈklæmə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    clamored
  • شکل سوم:

    clamored
  • سوم‌شخص مفرد:

    clamors
  • وجه وصفی حال:

    clamoring
  • شکل جمع:

    clamors

توضیحات

حالت نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی clamour است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
غوغا، خروش، فریاد، سر و صدا، بانگ، طنین

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
noun uncountable
هیاهو، جیغ و داد، داد و فریاد، همهمه و اعتراض، غریو، های و هوی
- The students clamored in protest.
- شاگردان به اعتراض همهمه کردند.
- People were clamouring for free elections.
- مردم با جنجال زیاد خواستار انتخابات آزاد بودند.
verb - intransitive
هیاهو کردن، غوغا کردن، (با سرو صدا) اعتراض کردن، طلبیدن، آشوبیدن
- The seas are stormy--they clamour for me.
- دریاها پرطوفانند -- آن‌ها برای من غوغا می‌کنند.
verb - transitive
مصرانه تقاضا کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد clamor

  1. noun loud cry; commotion
    Synonyms: agitation, babel, blare, brouhaha, bustle, buzz, clinker, complaint, convulsion, din, discord, exclamation, ferment, hassle, hoo-ha, hubba-hubba, hubbub, hullabaloo, hurly-burly, lament, noise, outcry, pandemonium, protesting, racket, remonstrance, row, ruckus, shout, shouting, to-do, tumult, turmoil, upheaval, uproar, vociferation
    Antonyms: quiet, silence
  2. verb cry out, make commotion
    Synonyms: agitate, bark, bawl, bellow, bluster, claim, debate, demand, dispute, holler, put up a howl, raise Cain, raise the roof, roar, rout, shout
    Antonyms: be quiet, be silent

ارجاع به لغت clamor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clamor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/clamor

لغات نزدیک clamor

پیشنهاد بهبود معانی