شکل جمع:
exclamationsفریاد، بانگ، داد، جیغ
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He uttered an exclamation of pain.
او فریادی حاکی از درد کشید.
I could hear my mother's loud exclamation from across the house.
میتوانستم باتگ بلند مادرم را از آن طرف خانه بشنوم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «exclamation» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/exclamation