فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Bellow

ˈbeloʊ ˈbeləʊ

گذشته‌ی ساده:

bellowed

شکل سوم:

bellowed

سوم‌شخص مفرد:

bellows

وجه وصفی حال:

bellowing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive

صدای شبیه نعره کردن (مثل گاو)، صدای گاو کردن، صدای غرش کردن (مثل آسمان غرش و صدای توپ)، غریو کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

the mournful bellow of a dying elephant

نعره‌ی سوزناک فیل در حال مرگ

shouts and bellows of laughter

فریاد و طنین خنده

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The cow bellowed all night.

گاو تمام شب مومو کرد.

The sergeant bellowed orders at the soldiers.

گروهبان نعره‌زنان به سربازان فرمان می‌داد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bellow

  1. verb holler
    Synonyms:
    shout yell cry call scream holler roar howl wail shriek clamor yelp bawl whoop blare bay bark yawp bray beller bluster rout low

ارجاع به لغت bellow

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bellow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bellow

لغات نزدیک bellow

پیشنهاد بهبود معانی