گذشتهی ساده:
bellowedشکل سوم:
bellowedوجه وصفی حال:
bellowingدم (ابزاری برای دمیدن هوا)
The blacksmith used the bellows to blow air into the forge.
آهنگر از دم برای دمیدن هوا به داخل فورج (کورهی آهنگری) استفاده میکرد.
The chef used a small bellows to blow air onto the charcoal
سرآشپز از یک دم کوچک برای دمیدن هوا روی زغال استفاده کرد
هنر (عکاسی) بیلوز (قطعهای آکاردئونیشکل که بین لنز و صفحهی فیلم یا سنسور دوربین قرار میگیرد)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The photographer carefully adjusted the bellows on his large format camera before capturing the shot.
عکاس قبل از گرفتن عکس، بیلوز دوربین قطع بزرگ خود را با دقت تنظیم کرد.
The bellows on the antique camera were made of leather and had a beautiful patina.
بیلوز روی دوربین آنتیک از چرم ساخته شده بود و پتینهکاری زیبایی داشت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bellows» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bellows