گذشتهی ساده:
whoopedشکل سوم:
whoopedسومشخص مفرد:
whoopsوجه وصفی حال:
whoopingشکل جمع:
whoopsصدای بلند مثل سرفه، صدای سیاه سرفه، فریاد، صدای جغد و مانند آن، فریاد کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The winners left the field with a whoop of joy.
برندگان با غریو شادی زمین بازی را ترک کردند.
Owls whooped all night.
تمام شب جغدها هو میکشیدند.
The spectators cried and whooped loudly.
تماشاچیان با صدای بلند فریاد و هورا کشیدند.
This hat is not worth a whoop.
این کلاه یک غاز نمیارزد.
(امریکا - عامیانه) کاملاً بیارزش
(امریکا - عامیانه) 1- سر و صدا راه انداختن (برای مثال در مهمانی)، جیغ و داد و شادی کردن 2- مشتاق کردن، بازار گرمی کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «whoop» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/whoop