جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.
فهرست
فهرست
ورود یا ثبتنام
جستوجو
نرمافزارها
نرمافزار اندروید
اطلاعات بیشتر
نرمافزار iOS
اطلاعات بیشتر
راهنما
تماس با ما
دربارهی ما
لغات جستوجو شده
وبلاگ
معنی و نمونهجملهها
مترادف و متضاد
Jeer
dʒɪr
dʒɪə
آخرین بهروزرسانی:
۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
Noun
Adverb
طعنه، طنز، مسخره، ریشخند، استهزا ، طعنه زدن، سخن مسخرهآمیز گفتن، هو کردن
- Our team was playing badly and the spectators kept jeering at them.
- تیم ما بد بازی میکرد و تماشاچیان مرتب آنها را هو میکردند.
- He was hanged amid the crowd's jeers.
- (او) در میان تمسخر و هیاهوی جمعیت به دار آویخته شد.
پیشنهاد و بهبود معانی
تبلیغات
(تبلیغات را حذف کنید)
مترادف و متضاد jeer
Verb
heckle
Synonyms:
banter, comeback, contemn, deride, dig, fleer, flout, gibe, hector, hoot, jab, jest, laugh at, make a crack, mock, poke fun, put down, put on, quip, ridicule, scoff, sneer, snipe, taunt
لغات نزدیک jeer
-
jeep
-
jeepers
- jeer
-
jeering
-
jeeringly
پیشنهاد و بهبود معانی
دریافت فست دیکشنری از طریق اپاستور
دانلود مستقیم فست دیکشنری