با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Taunt

tɒːnt tɔːnt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    taunted
  • شکل سوم:

    taunted
  • سوم‌شخص مفرد:

    taunts
  • وجه وصفی حال:

    taunting
  • شکل جمع:

    taunts

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive adjective
دست انداختن و متلک گفتن، سرزنش کردن، شماتت کردن، طعنه زدن، طعنه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Other children taunted him about being fat.
- سایر بچه‌ها به‌‌دلیل چاقی سربه‌سر او می‌گذاشتند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد taunt

  1. noun provocation; teasing
    Synonyms: backhanded compliment, barb, brickbat, censure, comeback, crack, cut, derision, dig, dirty dig, dump, gibe, insult, jab, jeer, mockery, outrage, parting shot, put-down, reproach, ridicule, sarcasm, slam, slap, snappy comeback, swipe
    Antonyms: compliment, praise, respect
  2. verb provoke, reproach; tease
    Synonyms: affront, bother, deride, dig, disdain, dump on, flout, insult, jab, jeer, lout, mock, offend, outrage, put down, quiz, rally, revile, ridicule, scoff at, scorn, scout, slam, slap, sneer, swipe at, tantalize, torment, twitter, upbraid
    Antonyms: compliment, praise, respect

ارجاع به لغت taunt

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «taunt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/taunt

لغات نزدیک taunt

پیشنهاد بهبود معانی