گذشتهی ساده:
tauntedشکل سوم:
tauntedسومشخص مفرد:
tauntsوجه وصفی حال:
tauntingشکل جمع:
tauntsدست انداختن و متلک گفتن، سرزنش کردن، شماتت کردن، طعنه زدن، طعنه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Other children taunted him about being fat.
سایر بچهها بهدلیل چاقی سربهسر او میگذاشتند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «taunt» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/taunt