آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

Affront

əˈfrʌnt əˈfrʌnt

معنی affront | جمله با affront

noun verb - transitive

آشکارا توهین کردن، روبه‌رو دشنام دادن، بی‌حرمتی،هتاکی، مواجهه، رودررویی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

They were deeply affronted by his behavior.

آنان سخت از رفتار او رنجیدند.

This is a serious affront to our nation.

این توهینی جدی به ملت ماست.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد affront

  1. noun an insult
    Synonyms:
    offense slight slur abuse insult injury outrage provocation vexation wrong slap put-down indignity dirty deed brickbat slap in the face backhanded compliment left-handed compliment

ارجاع به لغت affront

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «affront» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/affront

لغات نزدیک affront

پیشنهاد بهبود معانی