با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Placate

ˈpleɪkeɪt pləˈkeɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    placated
  • شکل سوم:

    placated
  • سوم‌شخص مفرد:

    placates
  • وجه وصفی حال:

    placating

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive
آرام کردن، تسکین دادن، آشتی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- He tried to placate the offended guests.
- او کوشید تا از مهمانان رنجیده دلجویی کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد placate

  1. verb soothe, pacify
    Synonyms: appease, assuage, calm, cheer, comfort, conciliate, humor, make peace, make up, mollify, pacify, play up to, pour oil on, propitiate, reconcile, satisfy, soft-pedal, soothe, stroke, sweeten, tranquilize, win over
    Antonyms: agitate, upset, worry

ارجاع به لغت placate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «placate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/placate

لغات نزدیک placate

پیشنهاد بهبود معانی