Placate

ˈpleɪkeɪt pləˈkeɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    placated
  • شکل سوم:

    placated
  • سوم‌شخص مفرد:

    placates
  • وجه وصفی حال:

    placating

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive
آرام کردن، تسکین دادن، آشتی کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- He tried to placate the offended guests.
- او کوشید تا از مهمانان رنجیده دلجویی کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد placate

  1. verb soothe, pacify
    Synonyms:
    calm pacify comfort appease satisfy assuage mollify reconcile cheer conciliate tranquilize propitiate make peace make up win over humor stroke sweeten pour oil on play up to soft-pedal
    Antonyms:
    worry upset agitate

ارجاع به لغت placate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «placate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/placate

لغات نزدیک placate

پیشنهاد بهبود معانی