فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Placation

pləˈkeɪʃən pləˈkeɪʃən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    تسکین
    • - The therapist's placation of the patient's anxiety helped him feel more at ease during his session.
    • - تسکین اضطراب بیمار توسط درمانگر به او کمک کرد تا در طول جلسه‌ی خود احساس راحتی بیشتری کند.
    • - The placation of the angry customer was successful.
    • - تسکین مشتری عصبانی با موفقیت انجام شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت placation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «placation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/placation

لغات نزدیک placation

پیشنهاد بهبود معانی