آشتیجویانه، سازشکارانه، مسالمتآمیز
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She adopted a placatory approach to avoid conflict with her neighbors.
او روش سازشکارانهای در پیش گرفت تا از درگیری با همسایگان جلوگیری کند.
The manager gave a placatory response to the employees’ complaints.
مدیر، پاسخی مسالمتآمیز به شکایات کارکنان داد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «placatory» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/placatory