آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Place

pleɪs pleɪs

گذشته‌ی ساده:

placed

شکل سوم:

placed

سوم‌شخص مفرد:

places

وجه وصفی حال:

placing

شکل جمع:

places

معنی place | جمله با place

noun countable A1

جا، جایگاه، میدان، فضا، مکان، محل، مرتبه

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

In 12.3, the "1" is in the ten's place and the "3" is in the tenth's place.

در شماره‌ی 12/3 رقم "1" در جایگاه دهگان است و رقم "3" در جایگاه اعشار است.

It's not my place to criticize her.

وظیفه‌ی من نیست که او را سرزنش کنم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

There is always a place for you in our bank.

برای شما همیشه در بانک ما شغل وجود دارد.

Hammadan is the oldest place in Iran.

همدان قدیمی‌ترین شهر ایران است.

This is no place to live.

اینجا برای زندگی جای مناسبی نیست.

a quiet place

یک مکان آرام

a place of learning

جای آموختن

Australia is a big place.

استرالیا سرزمین بزرگی است.

a place of parking

محل توقف اتومبیل

A tavern is no place for a child.

میخانه جای بچه نیست.

He won third place in the race.

در مسابقه نفر سوم شد.

place of entry

محل ورود

If I were in his place.

اگر وضع او را داشتم، اگر جای او بودم.

birthplace

زادگاه

She has a high place in the history of aviation.

در تاریخ هوانوردی مقام رفیعی دارد.

a sore place on the forehead

یک جای دردناک در پیشانی

Concord Place

میدان کانکورد

It is not my place to give her advice.

در صلاحیت من نیست که به او نصیحت کنم.

She hopes to get a place in the bank.

او امیدوار است در بانک شغلی به دست آورد.

to mark one's place (in a book)

محل قرائت خود (در کتاب) را نشان کردن

We are having the party at my place.

مهمانی را در منزل من برگزار می‌کنیم.

The bone is broken in several places.

استخوان در چندین جا شکسته است.

The accident happened in this place.

تصادف در اینجا اتفاق افتاد.

meeting-place

محل ملاقات

He occupies a father's place for me.

برای من او مقام پدر را دارد.

How did the accident take place?

آن حادثه چگونه روی داد؟

The meeting did not take place.

جلسه تشکیل نشد.

verb - transitive verb - intransitive

قرار دادن، گماردن، در محلی گذاردن، گذاشتن، جای دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

We have difficulty placing our students.

ما در کاریابی برای دانشجویان خود اشکال داریم.

I place her among the world's best writers.

او را در زمره‌ی بهترین نویسندگان جهان می‌شمارم.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

She placed the book on the desk.

کتاب را روی میز گذاشت.

The notice was placed high on the wall.

آگهی را بالای دیوار زده بودند.

to be placed under arrest

تحت توقیف قرار گرفتن

I place my trust in God.

به خدا اتکا می‌کنم.

Place the books properly.

کتابها را درست بچین.

I can't place him.

من او را به‌جا نمی‌آورم.

Can you place his face?

قیافه‌اش یادت می‌آید؟

He was placed in command.

به فرماندهی گماشته شد.

I placed an advertisement in the paper.

به روزنامه آگهی دادم.

I have already placed my order.

قبلاً سفارش خود را داده‌ام.

to place a child for adoption

بچه‌ای را سر راه گذاشتن برای دادن سرپرستی آن به دیگران

I place its weight at five tons.

من وزن آن را پنج تن برآورد می‌کنم.

He did not place in that contest.

در آن مسابقه جزو سه نفر اول نبود.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد place

  1. verb identify, recognize
    Antonyms:

Collocations

take the place of

جای چیز دیگری را گرفتن، جایگزین چیز دیگری شدن

Idioms

in the first place

در درجه‌ی اول، اولاً

اولاً، در مرحله‌ی اول

a place for everything and everything in its place

... که هر چیزی به جای خویش نیکوست

give place (to)

1- جا دادن (به) 2- در درجه‌ی دوم قرار گرفتن، تحت‌‌الشعاع شدن

go places

(امریکا) موفق شدن، به جایی رسیدن

in (or out of) place

1- در جای معمولی خود (یا خارج از جای معمولی خود) 2- مناسب (یا نا مناسب)، بجا (یا بیجا)

Idioms بیشتر

in place of

به جای، به نمایندگی از طرف، از سوی، از جانب

know one's place

پا را از گلیم خود بیرون نگذاشتن، حد خود را شناختن

put someone in his place

(کسی را) در جای خود نشاندن، حق کسی را کف دستش گذاشتن

take place

اتفاق افتادن، روی دادن، به وقوع پیوستن، رخ دادن، صورت گرفتن، برگزار شدن

there's a time and place for everything

هر چیزی جای خود دارد

between a rock and a hard place

بین بد و بدتر، در مخمصه، بین پتک و سندان، در وضعیتی بغرنج

لغات هم‌خانواده place

سوال‌های رایج place

گذشته‌ی ساده place چی میشه؟

گذشته‌ی ساده place در زبان انگلیسی placed است.

شکل سوم place چی میشه؟

شکل سوم place در زبان انگلیسی placed است.

شکل جمع place چی میشه؟

شکل جمع place در زبان انگلیسی places است.

وجه وصفی حال place چی میشه؟

وجه وصفی حال place در زبان انگلیسی placing است.

سوم‌شخص مفرد place چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد place در زبان انگلیسی places است.

ارجاع به لغت place

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «place» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/place

لغات نزدیک place

پیشنهاد بهبود معانی