آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۸ آبان ۱۴۰۴

    Approximate

    əˈprɑːksəmət əˈprɒksəmət

    گذشته‌ی ساده:

    approximated

    شکل سوم:

    approximated

    سوم‌شخص مفرد:

    approximates

    وجه وصفی حال:

    approximating

    صفت تفضیلی:

    more approximate

    صفت عالی:

    most approximate

    معنی approximate | جمله با approximate

    adjective B2

    تقریبی، تخمینی، حدودی

    The approximate time is three o'clock.

    ساعت تقریبا سه است.

    The approximate population of the city is one million.

    جمعیت تقریبی شهر حدود یک میلیون نفر است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    the approximate number of voters

    شمار تقریبی رأی‌دهندگان

    approximate leaves

    برگهای نزدیک به هم

    verb - intransitive verb - transitive formal

    شبیه بودن، نزدیک بودن، مشابه بودن، تقریباً برابر بودن، هم‌خوانی داشتن، نزدیک شدن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

    This painting approximates reality.

    این نقاشی با واقعیت تشابه دارد.

    Their number approximates one hundred.

    تعداد آن‌ها نزدیک به صد است.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد approximate

    1. adjective almost accurate, exact
      Synonyms:
      close near almost relative comparative rough proximate
      Antonyms:
      exact accurate definite precise
    1. adjective inexact
      Synonyms:
      imperfect uncertain imprecise rough loose estimated guessed unprecise unscientific surmised
    1. adjective similar
      Synonyms:
      like near close alike comparable analogous resembling matching relative verging on
      Antonyms:
      same exact dissimilar
    1. adjective near
      Synonyms:
      nearby neighboring close together adjacent bordering contiguous
      Antonyms:
      far away
    1. verb come close
      Synonyms:
      near approach reach come near touch resemble estimate border on verge on

    لغات هم‌خانواده approximate

    • noun
      approximation
    • adjective
      approximate
    • verb - transitive
      approximate
    • adverb
      approximately

    سوال‌های رایج approximate

    گذشته‌ی ساده approximate چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده approximate در زبان انگلیسی approximated است.

    شکل سوم approximate چی میشه؟

    شکل سوم approximate در زبان انگلیسی approximated است.

    وجه وصفی حال approximate چی میشه؟

    وجه وصفی حال approximate در زبان انگلیسی approximating است.

    سوم‌شخص مفرد approximate چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد approximate در زبان انگلیسی approximates است.

    صفت تفضیلی approximate چی میشه؟

    صفت تفضیلی approximate در زبان انگلیسی more approximate است.

    صفت عالی approximate چی میشه؟

    صفت عالی approximate در زبان انگلیسی most approximate است.

    ارجاع به لغت approximate

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «approximate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/approximate

    لغات نزدیک approximate

    • - approximal
    • - approximant
    • - approximate
    • - approximate solution
    • - approximately
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.