آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Proximate

ˈprɑːksəmət ˈprɒksɪmət

معنی proximate

adjective

نزدیک، پیوسته، بی‌فاصله، مستقیم، تقریبی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد proximate

  1. adjective not far from another in space, time, or relation
    Antonyms:
  1. adjective about to occur at any moment
  1. adjective very near or next, as in space, time, or order.
    Synonyms:

ارجاع به لغت proximate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «proximate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/proximate

لغات نزدیک proximate

پیشنهاد بهبود معانی