صفت تفضیلی:
more immediateصفت عالی:
most immediateبیدرنگ، فوری، بدونفاصله، بیواسطه، آنی، ضروری
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
Only the immediate family was present.
فقط اعضای نزدیک خانواده حضور داشتند.
immediate heir
وارث بلافصل
He had cancer but the immediate cause of his death was choking on food.
او سرطان داشت؛ ولی علت اصلی مرگش، گیر کردن غذا در گلو بود.
an immediate need for help
نیاز فوری به کمک
immediate expenses
هزینههای فوری
Her father wanted an immediate marriage.
پدرش خواهان عروسی فوری بود.
دیوار به دیوار، نزدیک، خویشاوند نزدیک (والدین و برادران و خواهران)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
my immediate neighbors
همسایههای دیواربهدیوار من
(در وراثت و جانشینی) نفر بعد، ولیعهد
بلافصل، مستقیم، دست اول، راست
Bring the chemicals into immediate contact.
تماس مستقیم بین مواد شیمیایی برقرار کنید.
(مستقیماً درک شده یا متوجه شده) غریزی، فطری
an immediate inference
استنتاج غریزی
immediate knowledge
دانش فطری
the immediate past (or future)
گذشتهی (آیندهی) نزدیک
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «immediate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/immediate