با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Firsthand

fərstˈhænd fərstˈhænd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective adverb
    دست‌اول، بی‌واسطه، مستقیماً، شخصاً، از نزدیک (تجربه و غیره)
    • - firsthand information
    • - اطلاعات دست اول
    • - She experienced the earthquake firsthand.
    • - زلزله را از نزدیک و شخصاً تجربه کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد firsthand

  1. adjective direct
    Synonyms: eyewitness, immediate, primary, straight, straight from the horse’s mouth
    Antonyms: hearsay, impersonal, indirect

ارجاع به لغت firsthand

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «firsthand» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/firsthand

لغات نزدیک firsthand

پیشنهاد بهبود معانی