گذشتهی ساده:
presentedشکل سوم:
presentedسومشخص مفرد:
presentsوجه وصفی حال:
presentingشکل جمع:
presentsهدیه، پیشکش
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
an excellent present for the neighborhood priest
یک پیشکش نفیس برای کشیش محله
He brought presents for his children.
برای فرزندانش هدایایی آورد.
a Nowruz present
هدیهی نوروز
زمان حاضر، زمان حال، اکنون
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
another one of those periods which were much like the present
یکی دیگر از آن دورههایی که بسیار شبیه حالا بود
هدیه دادن، اهدا کردن
He presented a one-million-dollar check to the Red Cross.
او یک چک یک میلیون دلاری به صلیب سرخ هدیه کرد.
Upon his retirement, they presented a gold watch to him.
هنگام بازنشستگی به او یک ساعت طلا پیشکش کردند.
معرفی کردن، ارائه دادن، عرضه کردن
patients who present symptoms of malaria
بیمارانی که دارای علایم مالاریا هستند
Computers present no problem to him.
کامپیوتر برای او دشواری ایجاد نمیکند.
This painting presents a shocking scene from the war.
این نقاشی یک صحنهی تکاندهنده از جنگ را نشان میدهد.
His coming presented us with a new opportunity.
آمدن او به ما فرصت جدیدی داد.
She presented a new plan.
نقشهی جدیدی را ارائه داد.
The shows to be presented are old.
برنامههایی که نشان داده خواهند شد قدیمی هستند.
She presented the evidence to the court.
شواهد را به دادگاه تقدیم کرد.
Ladies and gentlemen! We proudly present Dr. John Aryani!
خانمها و آقایان، با کمال افتخار دکتر جان آریانی را خدمتتان معرفی میکنیم!
Haideh presented her fiance to us.
هایده نامزد خود را به ما معرفی کرد.
Ambassadors were presented to the president.
سفیران به حضور رئیسجمهور معرفی شدند.
موجود، آماده، مهیا، حاضر، فوری
all those who were present there
همهی آنهایی که آنجا بودند
Both brothers were present at the meeting.
هر دو برادر در جلسه حاضر بودند.
The landlord demanded the present payment of the rent.
صاحبخانه پرداخت فوری اجاره را خواستار شد.
Her present shop is small.
مغازهی فعلی او کوچک است.
the present owner
مالک فعلی
Those (who were) present began to protest.
حضار شروع به اعتراض کردند.
Five students were absent and twenty were present.
5 شاگرد غایب و 20 شاگرد حاضر بودند.
Nitrogen is present in the air.
در هوا نیتروژن وجود دارد.
the amount of gold (which is) present in these sands
میزان طلای موجود در این شنها
He was present too.
او هم حضور داشت.
فعلاً، در زمان حال، اکنون،درحال حاضر
موقتی، تا مدتی، فعلاً
پیش فنگ، ادای احترام نظامی
بلانسبت حاضران، به استثنای شما
سلام رساندن، ادای احترام کردن
make someone a present of something
چیزی را به کسی هدیه دادن، چیزی را به کسی دادن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «present» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/present