Donation

doʊˈneɪʃn dəʊˈneɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    donations

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable B2
اهدا، هبه، دادن، بخشش، اهدایی، هدیه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- donation of prizes
- اهدای جوایز
- People helped the victims with donations of money and jewelry.
- مردم با دادن پول و جواهرات به آسیب‌دیدگان کمک کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد donation

  1. noun gift
    Synonyms: a hand, aid, allowance, alms, appropriation, assistance, benefaction, beneficence, bequest, boon, charity, contribution, dole, do one’s part, endowment, gifting, grant, gratuity, handout, help, helping hand largess, lump, offering, philanthropy, pittance, present, presentation, ration, relief, subscription, subsidy, subvention, write-off

ارجاع به لغت donation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «donation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/donation

لغات نزدیک donation

پیشنهاد بهبود معانی