فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Bequest

bɪˈkwest bɪˈkwest

گذشته‌ی ساده:

bequested

شکل سوم:

bequested

سوم‌شخص مفرد:

bequests

وجه وصفی حال:

bequesting

شکل جمع:

bequests

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

میرا ، ترکه، ارثی که بنا به وصیت رسیده

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

the bequest of money for charitable purposes

وصیت پول برای مصارف خیریه

He left a bequest of ten million tomans to each of his children.

ارثی به مبلغ ده میلیون تومان برای هریک از فرزندانش باقی گذاشت.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bequest

  1. noun something given in will
    Synonyms:
    gift inheritance legacy estate endowment devise devisal bequeathment bequeathal settlement dower bestowal trust heritage

ارجاع به لغت bequest

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bequest» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bequest

لغات نزدیک bequest

پیشنهاد بهبود معانی