گذشتهی ساده:
bequeathedشکل سوم:
bequeathedسومشخص مفرد:
bequeathsوجه وصفی حال:
bequeathingوقف کردن، تخصیص دادن به، (از راه وصیتنامه) به کسی واگذار کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He bequeathed his garden to me.
باغش را برای من به ارث گذاشت.
He bequeathed his talent to his son.
لیاقت و استعداد خود را به پسرش (ارث) داد.
Discoveries bequeathed to us by the scientists of the last century.
کشفیاتی که دانشمندان قرن گذشته برایمان به ارث گذاشتهاند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «bequeath» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bequeath