آخرین به‌روزرسانی:

Bequeath

bɪˈkwiːð / / bɪˈkwiːθ bɪˈkwiːð / / bɪˈkwiːθ

گذشته‌ی ساده:

bequeathed

شکل سوم:

bequeathed

سوم‌شخص مفرد:

bequeaths

وجه وصفی حال:

bequeathing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

وقف کردن، تخصیص دادن به، (از راه وصیت‌نامه) به کسی واگذار کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

He bequeathed his garden to me.

باغش را برای من به ارث گذاشت.

He bequeathed his talent to his son.

لیاقت و استعداد خود را به پسرش (ارث) داد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Discoveries bequeathed to us by the scientists of the last century.

کشفیاتی که دانشمندان قرن گذشته برایمان به ارث گذاشته‌اند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bequeath

  1. verb give in a will
    Synonyms:
    grant hand down pass on leave will devise transmit impart entrust commit endow bestow hand on legate
    Antonyms:
    take

ارجاع به لغت bequeath

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bequeath» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bequeath

لغات نزدیک bequeath

پیشنهاد بهبود معانی