با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Impart

ɪmˈpɑːrt ɪmˈpɑːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    imparted
  • شکل سوم:

    imparted
  • سوم‌شخص مفرد:

    imparts
  • وجه وصفی حال:

    imparting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

سهم بردن، بهره‌مند شدن از، رساندن، ابلاغ کردن، افشا کردن، بیان کردن، سهم دادن، بهره‌مند ساختن، افاضه کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- She imparted her fortune to the needy.
- او دارایی خود را میان نیازمندان تقسیم کرد.
- Her presence imparted an air of dignity to the ceremony.
- حضور او به مراسم عظمت بخشید.
- He imparted his secret to no one.
- او راز خود را به کسی نگفت.
- The news that I wish to impart to you is not happy.
- خبری که می‌خواهم به شما بدهم خوش نیست.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد impart

  1. verb make known
    Synonyms: admit, announce, break, communicate, convey, disclose, discover, divulge, expose, inform, pass on, publish, relate, reveal, tell, transmit
    Antonyms: conceal, hide
  2. verb give
    Synonyms: accord, afford, allow, bestow, cede, confer, contribute, grant, lead, offer, part with, present, relinquish, render, yield
    Antonyms: keep, take

ارجاع به لغت impart

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «impart» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/impart

لغات نزدیک impart

پیشنهاد بهبود معانی