فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

Bestow

bɪˈstoʊ bɪˈstəʊ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    bestowed
  • شکل سوم:

    bestowed
  • سوم‌شخص مفرد:

    bestows
  • وجه وصفی حال:

    bestowing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
بخشیدن، ارزانی داشتن (با on یا upon )

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- to bestow praise
- ستودن
- to bestow much time on a project
- وقت زیاد صرف طرحی کردن
- the bestowal of goods
- انبار کردن کالاها
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bestow

  1. verb give, allot
    Synonyms:
    give grant present offer award hand out donate confer impart devote commit allot render to entrust gift bequeath accord favor give away apportion come through kick in lavish put out honor with
    Antonyms:
    take refuse deprive

ارجاع به لغت bestow

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bestow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bestow

لغات نزدیک bestow

پیشنهاد بهبود معانی