آخرین به‌روزرسانی:

Bestir

biˈstɜːr bɪˈstɜː

معنی و نمونه‌جمله

adverb

جنباندن، به حرکت درآوردن، تحریک کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

On the morning of the wedding, they bestirred themselves early.

روز عروسی صبح زود به جنب‌وجوش افتادند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bestir

  1. verb to stir one mentally
    Synonyms:
    stir-up exert exert oneself
  1. verb become active
    Synonyms:
    rouse

ارجاع به لغت bestir

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bestir» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/bestir

لغات نزدیک bestir

پیشنهاد بهبود معانی